نذیر رها ؛ نویسنده و پژوهشگر
با اینکه داکتر عبدالله بعد از سقوط نظام طالبان از کنفرانس بن اول به بعد از کلید های اصلی سیاست در جبهه ی اصطلاحاً شمال افغانستان بود، اما بعد از مرگ استاد ربانی و مارشال فهیم به مهره ی اصلی و پیشتاز این تیم مبدل شد. اکنون حدود یک دهه است که به عنوان یکی از دو مهره ی مهم در بستر سیاسی افغانستان ایفای نقش میکند. توانمندی او در تشکیل تیم های سیاسی فراتر از چارچوب جمعیت اسلامی افغانستان در سه انتخابات ریاست جمهوری گذشته او را در حد یکی از مدعیان اصلی رهبری افغانستان مطرح ساخت. اما عقب نشینی و سازش در هر سه انتخابات که در نهایت به نفع رقیب اش رقم خورد، بحث ها نسبت به شخصیت و خوی او در محافل سیاسی و رسانه ها بالا گرفت.
پرسش این است که داکتر عبدالله کیست؟ این کیستی پرسشی در مورد شخصیت درونی و من اصلی داکتر عبدالله است.

به نظر من دو خصوصیت داکتر عبدالله تا کنون بیش از دیگر ابعاد شخصیت اش برجسته است. اول خوش پوشی و علاقه ی او به استایل و دوم صبر استراتژیک در عرصه ی سیاسی. شیک پوشی فی نفسه نمیتواند در هر مورد، نقطه ضعف تلقی شود، اما وقتی این رفتار با شدت بیشتری بروز میکند، پای بحث های رواشناختی به قضیه جدی تر باز میشود. ظاهر فرد یکی از مهمترین راه های شناخت شخصیت اوست. شیک پوشی افراطی را در روانشناسی غالباً با خود شیفتگی افراطی و تکبر مرتبط میدانند. فرد با این رفتار میخواهد خود را شخصی برتر و متفاوت تر از دیگران معرفی کند. این گرایش از ریشه ی نیاز به جلب توجه مایه میگیرد که در بسا موارد مبدل اصلی آن امیال سرکوب شده و عقده های انباشته شده در فرد است . در مواردی این نیاز به جلب توجه در محور قشر خاصی میچرخد. مثلا بسیاری از زنان به هدف جلب توجه مردان تلاش میکنند لباس های بسیار گرانقیمت و یا شیک بپوشند. به همین ترتیب شیک پوشی مردان را در غالب اوقات به کسب توجه زنان مرتبط میدانند..
فضای خصوصی زندگی رهبران افغانستان مثل هر شخصیت مطرح در جوامع دیگر به شدت محافظت میشود. بناً ما شواهد کافی برای اثبات این نظر که داکتر عبدالله یک شخصیت زن باره است نداریم و این گفته فقط در حد احتمال از نگاه روانشناسی رفتاری در مورد این رفتار میباشد. چیزی که بی هیچ تردیدی میتوان در مورد این رفتار داکتر عبدالله گفت این است که وی میل عجیبی برای مرز کشیدن بین خود و دیگران دارد. انبوه لباس های شیک و رنگارنگ و ست کردن لباس ها به شکل بسیار حرفه ای نشان از توجه ی ویژه ی او به ظاهرش میباشد و چنین ظاهر آرایی های افراطی به معنای تکاپو جهت پر کردن یک خلا بزرگ درونی است که بخشی از ذهن و روانش را به طور پیوسته درگیر خود میدارد.

بگذارید در اینجا وارد بحث صبر استراتژیک داکتر عبدلله شویم و بعد دوباره به بحث لباس باز خواهیم گشت.
وقتی امرالله صالح به عنوان کسی که در ۲۰۱۴ شدید تر نسبت به دیگران از خط داکتر عبدالله حمایت میکرد، اما در دور بعد در قامت رقیب وی وارد معرکه شد، استدلال اش این بود که داکتر عبدالله شخصیت محکمی ندارد و باز در بازی سیاسی عقب خواهد نشست و در نهایت لشکر پشت سرش بازنده ی میدان خواهد بود. حدس او درست از آب درآمد. با اینکه برای همگان واضح بود که پیروز انتخابات داکتر عبدالله است و رقیب اش ملیونها رای تقلبی به صندوق ها ریخته است، او طی یک معامله ی مشکوک و سست میدان را به رقیب محول کرد. همان کاری که در ۲۰۰۹ در برابر کرزی و ۲۰۱۴ در برابر رقیب کنونی اش کرد. او حتی در برابر کسانی که سخنان بسیار درشت علیه او گفته اند همیشه به صبر استراتژیک متوسل شده و در نهایت به یک آشتی منجر شده است. برخورد وی با رفتارهای بسیار زننده و درشت تیم رقیب مسامحه و چشم پوشی بوده است. در موارد بسیار وقتی اعضای تیمش مورد حمله ی مستقیم و غیر مشروع تیم رقیب قرار گرفته، او یا سکوت کرده و یا با ادبیات بسیار نرم قضیه را ماست مالی و از کنارش گذشته است. با توجه به این رفتارها، پرسش این است که آیا او روزی روی موردی صبر استراتژیک اش به پایان خواهد رسید؟ اگر از اعضای تیم داکتر عبدالله این مورد پرسیده شود، به نظر میرسد که بسیاری جواب شان نه است.

عقب نشینی ها، سکوت ها و گذشت های بی رویه در برابر حملات غالباً غیر مشروع تیم رقیب، از او یک شخصیت سست و ترسو به نمایش گذاشته است. استدلال های وی برای توجیه رفتار سست اش در برابر وقایع در بسا موارد بی بنیاد و نوعی تلاش برای دفاع مذبوحانه از خودش میباشد. شاید همین فهم باعث شد تا طرف مقابل اش در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، به پیروزی خود با استفاده از آرایی تقلبی بسیار باورمند باشد و در نهایت این پروژه را موفقانه به ثمر برساند.
داکتر عبدالله چند دهه نقش سکرتر احمدشاه مسعود را داشته و در جایگاه یک بلی گوی تام و تمام انجام وظیفه کرده است. تجربه ی همنشینی با افرادی که از کاریزمای بسیار قدرتمندی برخوردار هستند روی هر فرد تاثیر خاصی دارد. احمد شاه مسعود بدون شک یک شخصیت کاریزماتیک بود و کسانی که با او زندگی کرده اند یا با اتکا به شخصیت درونی شان بزرگ منشی، ایستاده گی و مقاومت را آموختند، یا سر سپرده گی و متابعت را . در این دوره همیشه به داکتر عبدالله دستور صادر میشده و او بی هیچ پرسشی باید دساتیر را انجام میداد. در صورتی که فرمانده خشمگین بوده عبدالله عبدالله باید خودش را دور از چشم فرمانده حفظ میکرد تا اوضاع روحی فرمانده تغییر کند. زندگی در چنین فضایی سرسپرده گی و متابعت بی چون و چرا آیا تاثیرش روی شخصیت داکتر عبدالله حس حقارت و بی اعتمادی نسبت به خودش نبوده؟ گویا داکتر عبدالله بیش از اینکه جسارت دستور صادر کردن را داشته باشد، شخصیتی مساعد برای اجرای فرامین است. شاید برای بازکردن گره شناخت این مورد باید به پرونده ی داکتر عبدالله با جزئیات پرداخته شود که در این نوشته نمیگنجد.
صبر استراتژیک یک رفتار معنادار و مهم در سیاست است که صد البته در مواقع لازم نقش اساسی در حل و فصل قضایا و یا پیروز ساختن سیاستمدار دارد. اما آن صبری که هرگز ختم نمیشود، جایش زمینه ی سیاسی نیست. در سیاست اگر کسی همیشه صبور باشد و آماده ی عقب نشینی و در همه حال آماده ی مسامحه، هیچ برنامه و طرح سیاسی را به سرانجام رسانده نمیتواند. باخت های داکتر عبدالله با پیروی از چنین روشی هرگز ختم نخواهد شد و تا روزی که بازیگر سیاسی باشد، همواره عقب نشینی اش ادامه دارد.

حمله به داکتر عبدالله هم درست در همین دو مدخل یاد شده متمرکز است. ضعفهای که بعد از گذشته سالها تجربه ی سیاسی نتوانسته آن را مرتفع سازد.
در جغرافیایی خاص مناسبات سیاسی و مردمی جامعه ی افغانستان شیک پوشی در غالب اوقات به نقطه ی ضعف عبدالله در رسانه ها و افکار عمومی مبدل شده است. عقب مانی ها و تنگ نظری های حاصل از آن، و در کنار آن وضعیت اسفبار فقر گسترده ی مردمی، وضعیت روانی و نوع نگرش خاصی را بر جامعه حاکم ساخته است که حمله به وضع ظاهری فرد در صورت شیک یا متفاوت بودن، از فرایند های آن است. غالب افرادی که به داکتر عبدالله در قضیه ی شیک پوشی خرده میگیرند، استدلال شان بیشتر بر بعد اخلاقی این رفتار متمرکز است که البته اشاره ی درستی هم است و این لباس های شیک در چنین جامعه ی فقیر، حکایت از نوعی خود خواهی دارد. صبر استراتژیک اش به مضمون شوخی میان مردم تبدیل شده. مردم کم کم دارند به ساختن یک ضرب المثل از صبر و سستی بی پایان داکتر عبدالله میرسند. مخالفین سیاسی اش با استفاده از الگوهای ارزشی داخل افغانستان او را (زنچو) خطاب میکنند که در مناسبات ارزشی جامعه ی افغانستان معنی بی اراده و سست را تداعی میکند. ، در شرایط کنونی افغانستان، سیاستمدار بی اراده چوب مصرفی برای سقف و دیوار خانه ی ست که کسی دیگر در آن زندگی خواهد کرد. در آشوب سیاسی حاکم تنها اراده های قاطع میتوانند پایدار بمانند و اعتماد مردم را جلب کنند. نشانه ها گویایی این است که داکتر عبدالله به دلیل شخصیت منفعل و بی اراده اش، دارد خط اول و فرصت تاریخی که به دست اش آمده بود، را به بازیگران دیگری واگذار میکند